تراکتوری
ماتراختوری به دنیاامدیم
من تنهام و از تنهایی خوشم میاد چون خدا هم تنهاست!!!!
کاش آدم ها یکم جرات داشتن …
گوشی رو برمیداشتن و زنگ میزدن و میگفتن : ببین ؛ دلم واست تنگ شده ،
واسه هیچ چیز دیگه ای هم زنگ نزدم … !
از من می شنوی هیچوقت این طرفها نیا ...
می آیی ... می مانی
می مانی و می دانم
عاشق می شوم
درگیر می شوی
پاپیچت می شوم
خسته می شوی
می روی
می مانم
مدیون می شوی ...
ذهن را درگیر باعشقی خیالی کرد و رفت
جمله های واضح دل را سوالی کرد و رفت
چون رمیدن های آهو ناز کردن های او
دشت چشمان مرا حالی به حالی کرد و رفت
کهنه ای بودم برای دست های این و آن
هرکسی مارا به نوعی دستمالی کرد و رفت
ابرهم در بارشش قصد فداکاری نداشت
عقده در دل داشت روی خاک خالی کردو رفت
چقدر سخته دستای کسی رو که دوستش داری
تو دستای یکی دیگه ببینی و...
هیچی نتونی بگی ، جز این که بگی :
آهــآی غریــبه...
مواظب عشقم باش...
در انتظار توام
در چنان هوایی بیا
که گریز از تو ممکن نباشد
..
تو
تمام تنهاییهایم را
از من گرفتهای
خیابانها
بی حضور تو
راههای آشکار
جهنماند
این روزها من
خدای سکوت شده ام
خفقان گرفته ام تا
آرامش اهالی دنیا
خط خطی نشود...
اینجا زمین است
اینجا زمین است رسم آدمهایش عجیب است
اینجا گم که میشوی
بجای اینکه دنبالت بگردن
فراموشت میکنند...
من همون دیوونه ام که هیچوقت عوض نمیشه...
همون که همه باهاش خوشحالن اما کسی باهاش نمیمونه...
همونی که اونقدر یه آهنگ رو گوش میده که از ترانه گرفته تا
ریتم و خوانندش متنفر میشه...
همونی که هق هق همه رو با جون و دل گوش میده...
اما خودش بغضاشو زیر بالشتش میترکونه...!
همونی که همه فکر میکنن سخته...سنگه...
اما...
با تلنگری میشکنه...!
همونی که مواظبه کسی ناراحت نشه...
اما...
همه ناراحتش میکنن...!
همونی که تکیه گاه خوبیه اما واسش تکیه گاهی
نیست.......!
همونی که کلی حرف داره...اما همیشه ساکته...!
همونی که همیشه همه رو میخندونه و میخنده..
.
اما ته دلش شاد نیست...
همونی که فقط تظاهر به خوشبختی داره...
آره من اینم...!!!
رفتی...؟!
×به سلامت×
گفتی یه عشق جدید داری...؟!
×خوش بگذره×
اما اخه بی انصاف من چیکار کنم؟!
کجای این شهر لعنتی رو برم که با تو نرفته باشم؟!
کدوم کارو بکنم که با تو نکرده باشم؟!
××قرار بود 5 فروردین کادو تولدمو خودت بهم بدی××
اما کجایی؟!
خیلی چیزا قرار بود
اما نیستی دیگه؟!
نمیدونم تا کی این خاطره ها تو رو یاد من بندازه؟!
نمیدونم تا کی قراره یاد تو اشکمو دربیاره؟!
××ولی داری میری برو××
××فقط بهم نگو دوست داشتنام فیلم بازی کردن بود××
××بهم نگو از اولشم یه درصد منو دوست نداشتی××
××نگو ازم متنفری...نگووووووووووووو لعنتی××
××یه روز تو بغل عشق جدیدت یاد من میفتی××
××یه روز که دیگه امیدت نیست××
××برو به سلامت خوش باشی××
خداحافظ
عاقبت داشتن رفیق بد
زنـده کــردن خاطرات بــایــگــانـی شـده ؛
مـثـل پـاک کــردن گــرد و غـبــار از رو آیـنـه س . . .
هــرچـقـد بـیـشـتــر پــاک مـیـکـنـی ،
تـصـویـر واضـح تــر مـیـشـه . . .
بیـشـتــر مـیـبـیـنـی ؛ بـیـشـتــر زجــر مـیـکـشـی
عید...
چه واژه غریبی...
برای منی که ماه سال قرن برایم فرقی ندارد
ولی با این حال عیدتون مبارک باد و سالی پر از شادی و کامروایی براتون آرزومندم .
نهایم!! تنهایی ام را با تو تقسیم میکنم.میان
تنهایی ام کسی را نمیبینم. امانه صبر کن.....
نوری میبینم همچون آفتاب تابناک .امید تو در دلم
تبدیل شده است به نوری ههمانند خورشید. کمی میگذرد
نور نزدیکتر میشود.آری امید به زندگی و داشتن تو
دارد به سمت من می آید.
چقدر زیباست حس دیده شدن و پذیرفته شدن.
چقدر زیباست کسی را که دوستش داری با آن نور امید
به سمت تو آید.نوری که هیچگاه از بین نمیرود باز هم
همانند خورشید که فنا ناپذیر است.
وچقدر زیباست که خوبی ها و توانمندی های آدمی مانند
خورشید درخشان وچون ماه تابناک و پایان ناپذیر باشد.
چــــــــــقدر زیـبــاست؟؟؟؟؟؟